پنجره ات را باز كن:











غریبه ی آشنا
غریبه آشنا... دوسـتت دارم بیا...

 

پنجره ات را باز كن:

جيره ى مهرت هم دارد به اتمام مى رسَد،

هوا دلش هواىِ عاشقى كردن مى خواهد،

هوا دلش قدم زدن روى برگ ها را مى خواهد،

از قدم زدن كنار ساحل خسته شده است،،

اجازه ده كه بارانِ پاييز وجودت را خيس كند،

نترس، چتر لازم نيست: اعتماد كن،

خودت را به باران بسپار ،

دستانت را باز کن،

سرت را رو به آسمان نگاه دار،

بگذار قطرات باران خیسی چشمانت را بشوید،

نفس بکش،در میان پاییز نفس بکش،

بس است گرما،بس است بی بارانی بی بادی،

که گفته پاییز غمگین است؟

وقتی که صدای برگهایش،در زیر پای توست؟

وقتی که تلفیق رنگهایش،به هارمونیه گونهایت نزدیک است....

پاییز خوب است،

پاییز عاشق است،،

عاشقی کن،پنجره ات را به رویش باز کن،

"
هوا هم هوایی شده است،دلش عاشقی می خواهد"

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

چهار شنبه 30 مهر 1393 | 17:6 | غریبه ی آشنا |